قلبم پر از احساسات مختلفیه که حتی خودمم نمیشناسمشون...........کدومشون حقیقیه...؟کدومشون قابل دل بستنه......؟
امروز وقتی رفت تصمیم گرفتم مثل همیشه چراغ اتاقو خاموش کنمو فکر کنم......معمولا اینطور موقع ها خدا منو بغل میکنه.......اون قدر محکم که گاهی گریه ام میگیره........آخه مگه من لیاقت چنین محبتیو از طرفش دارم........؟
وقتی چراغ اتاقو خاموش و شمعها مو روشن میکنم چنان آرامشی بهم دست میده که تمام مشکلات و موانعی که سر راه زندگیم هستنو با دید دیگه ای نگاه میکنم.....بیشتر وقت ها به اسراری که تو تک تکشونه پی میبرم....و با دونستنشون اونقدر ممنون خدا میشم که واقعا نمیدونم چطور ازش تشکر کنم...........
امشب همین طور که به شمعها نگاه میکردمو سایه روشنائی که درست میکردنو دنبال میکردم به مسائلی که تو این ۲ هفته اخیر اتفاق افتاده بود فکر کردم.............به شبی که درست مثل امشب با خدا حرف زدم ......اونقدر از اتفاقاتی که تو باشگاهو دانشگاهو کلاس زبان و حتی تو خیابونا افتاده بود ناراحتو غمگین بودم که درد دلم با خدا تبدیل شد به شکایت..........!!!!
چیزائیو که همیشه ازش خواسته بودمو تکرار کردم اما با ناراحتی.............آخه دیگه واقعا از دست این جماعت به ظاهر مرد خسته شده بودم...........هر کدوم با یه پیشنهاد کثیف تر از قبلی سر رسیده بود و اونائی هم که واقعا منو دوست داشتن توانائی رسیدن به چیزائیو که ازشون میخواستم نداشتن.....کاش چیزائی که ازشون میخواستم برای خودم بود تا دلم نمیسوخت .... اما نبود....اونا حتی حاضر نمیشدن خودشونو تا جائی که من دوست دارم بالا بکشن........
فردای اون شب یه ایمیل گرفتم.....................!!!!
و اون ایمیل شاید شاید شاید بر آورده شدن حاجتم بود............هنوز نمیدونم........
اما چرا اینقدر سخت...............؟؟؟ چرا اینطور دور.........؟؟؟اونم کسی که قبلا نخواسته بودم...........؟؟؟
جواب این سوالو امشب وقتی به شمعهام خیره شده بودم پیدا کردم.......
شاید قراره اول عاشق باطن یه مرد بشم بعد ظاهر و این چقدر قشنگه....چقدر مهربانی خدا رو میرسونه ................چقدر نتیجه شیرینی میتونه داشته باشه....................!!!! و امشب باز خدا منو محکم بغل کرد و باز من از درد مهربونیش گریه ام گرفت ............
امشب از خدا خواستم اگر افکار من اشتباهه مارو زود متوجه کنه تا حتی قبل از تابستون کذائی رابطمونو قطع کنیم...........امشب از خدا خواستم کمکمون کنه هیچکدوم از ما تو این رابطه قلبش نشکنه.. یا پشیمون نشه.....امشب از خدا خواستم بیشتر به ما نگاه کنه..............امشب از خدا خواستم اگه چیزائی که تو شمع دیدم درسته تا آخرش پیشمون باشه..............امشب از خدا خواستم اگه شوالیه من همین آدمه بهش کمک کنه ...................................
خدایا ......................